کد مطلب:314422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

دیدی آقا ابوالفضل نگذاشت ما ناامید شویم
جناب حجت الاسلام والمسلمین، عالم متقی، آقای شیخ محمدرضا خورشیدی طی مكتوبی، سه كرامت به انتشارات مكتب الحسین علیه السلام فرستاده اند:

محضر استاد گرامی، نویسنده ی پرتلاش، حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی ربانی خلخالی «دام ظله العالی»

السلام علیكم

1. جناب آقای كربلائی سید حسین مداح كه فردی متدین و عاشق دلسوخته ی



[ صفحه 363]



اهل بیت علیهم السلام و مداح افتخاری آستان مقدس حسینی است و دوره سال شب های پنجشنبه در منزل خود روضه ی امام حسین علیه السلام منعقد نموده و اطعام می نماید، چند بار این كرامت جالب را برای حقیر و دیگران نقل كردند:

پس از حدود سی سال بسته بودن راه پر فیض كربلای معلا، سرانجام با لطف امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» در سال 1376 این راه مفتوح شد و عاشقان حرم حسینی از طریق سوریه به عراق و عتبات عالیات مشرف می شدند. بنده هم به اتفاق همسرم و یكی از رفقا و خانواده اش عازم سوریه شدیم و از سوریه به اتفاق چند زائر دیگر - كه مجموعا یازده نفر می شدیم - در سال 1377 عازم كربلای معلا شدیم.

از آن جا كه سفر زیارت امام حسین علیه السلام آرزوی قلبی هر عاشق دلسوخته ای است، بنابراین در این مسافرت سرمایه دارترین افراد را در كنار زائر بی پولی می بینی كه اجناس مغازه اش را فروخته، یا اثاثیه ی مختصر خانه و زندگی خود را حراج كرده، یا حتی قبری كه از سال ها قبل برای محل دفن خود تهیه كرده و به عنوان خانه ی آخرت به آن دل بسته است فروخته تا مخارج زیارت را تأمین كند، تا آنها كه تمام مخارج را قرض می كنند.

جالب این كه در این سفر متوجه شدیم دو تن از همراهان ما كه از كرج آمده بودند زن و شوهری هستند كه شوهر كارگر روزمزد آسفالت كاری جاده سازی است كه از صبح تا غروب با بیلچه ی میكانیكی، كنده كاری آسفالت را به عهده دارد و با دستمزد مختصر زندگی خود را اداره می كند ولی از آن جا كه عشق كربلا در سینه اش موج می زد به هر زحمتی توانسته بود خرج زیارت كربلا را تأمین كند و هیچ پول اضافی نداشت، حتی از ایران به سوریه و مخارج سوریه او و همسرش را دیگران تأمین كرده بودند.

این زائر عاشق بی قرار آقا ابوالفضل العباس علیه السلام بود به حدی كه می گفت آقا امام حسین علیه السلام بزرگوار و امام ما و مولای ماست ولی آمدن من به كربلا برای ابوالفضل علیه السلام است.

طبیعی است كه در سفرهای زیارتی، بین همسفران دوستی و رفاقت صمیمانه ای برقرار می گردد، از جمله من و زائر نامبرده، تا این كه در كربلای معلا بعد از زیارت ها و



[ صفحه 364]



سر نهادن بر آستان مقدس آقا اباعبدالله و آقا ابوالفضل علیهماالسلام هنگامی كه برای خرید سوغات سفر كربلا و هدیه مهر و تسبیح و تربت سیدالشهدا علیه السلام به همراه جمع زائرین وارد مغازه ای شده هر كدام مشغول هدیه ی سوغاتی مورد نظر شدیم.

من هم سرگرم تهیه مهر و تربت بودم كه ناگهان همسرم با صدای بلند مرا صدا زد به طوری كه در طول زندگی مشترك سی ساله ما سابقه نداشت كه این چنین اسم مرا با صدای بلند ببرد. تعجب كردم، فكر كردم حتما صحنه ی ناگواری اتفاق افتاده است.

گفتم: چه شده است؟ گفت: تو در این سفر بی اندازه به فقرا و مستمندان در خیابان و حرم های مطهر و... پول می دهی ولی نمی دانی كه الآن این زائر همراه ما (كارگر اهل كرج) و همسرش چون به اندازه خرید و هدیه ی مهر و تسبیح تربت هم پول ندارند، گوشه ای ایستاده اند و با حسرت به مهر كربلا نگاه می كنند.

من چنان منقلب شدم كه خدا می داند، فورا نزد زائر همراه رفتم و آهسته گفتم اصلا خیالت نباشد، هرچه سوغات و مهر و تسبیح می خواهید بخرید و حساب آن به عهده ی من، و او هم چون صداقت مرا فهمید پذیرفت و با خوشحالی تمام به همراه همسرش مهر و تسبیح های مورد نظر را برای سوغات تهیه كرد، هرچه اصرار كردم چیزهای دیگر هم خریداری كند قبول نكرد.

بعد از این كه مهر و تسبیح سوغاتی را گرفتند دیدم مرتب گریه می كند و این گریه ی شوق بود و دائم در حال گریه به همسرش می گفت: دیدی آقا اباالفضل العباس علیه السلام نگذاشت ما ناامید شویم!

سپس به من گفت: همسرم خیلی در این سفر ناراحت بود و می گفت ما به اندازه ی مهر و تسبیح تربت هم پول نداریم كه سوغات بخریم و من می گفتم: آقا اباالفضل العباس علیه السلام درست می كند، نمی گذارد آبروی ما برود، حالا كه مهر كربلا تهیه شد به ایران كه برگردیم و بگوییم ما كربلا رفتیم، اقوام و خویشان قبول می كنند و گرنه چگونه می خواستیم بگوییم كه ما هم كربلا رفتیم.



[ صفحه 365]